۱۴۰۰ آبان ۳۰, یکشنبه

ایا انرژی تاریک خداست ؟

 

                                 

                                                 

 

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

 

                                            انرژی تاریک  مبدا ء جهان  ایا  خدا ا ست  ؟

 

                                                             

   بخش  اول

                     رسد ادمی بجائی که بجز خدا نبیند       -          بنگر که تا چه حد است مقام  ادمیت

 

 

    برای اثبات وجود خدا سه راه در پیش رو  داریم هر کسی می تواند با هر کدام از انها  خدا را برای خود ثابت  کند

 

1-  -    فعلم انه لا اله الا الله  از راه علم  فیزیک که   به  مبدا ء جهان هستی  رسیده است

 

2-    شناخت خدا ازراه ایه به ذات یا  از راه  اثر به موثر  که می توان در درون هر مخلوقی قوانین  هستی  را  دید

 

3-       تطابق  بیان علم با بیان دین در قران و ان تطابق  کلمات   طاقه المظلمه  با کلمه   الله است که  در باطن  2699 ایه که کلمه الله در انها وجود دارد  کلمات  طاقه المظلمه نوشته شده است  

 

اولین  سئوالی  که  پرسیده می شود این است که انرژی تاریک که فقط 73 درصد  جهان را  اشغال کرده است  ایا خدا ست  ؟خدائی که  در صد درصد جهان حاضر  نباشد محدود است ومحدود  نمی تواند خدا باشد

 

جواب =  نمی دانند که انرژِی  تاریک  درصد در صد  درون جهان  هست و هم  کل خلا را پر کرده است پس  هیچ نقطه ای از جهان و خلاء -  خالی ازوجود  انرژی تاریک نیست

 

توجه داشته باشید  بشر انرژِی تاریک را  اندازه گیری نکرده است و نمی تواند اندازه گیری کند

  چون انرژی تاریک ماده نیست تا بتوانند اندازه گيري کنند    اگر انرژی تاریک  را می توانستنند اندازه گیری کنند  دیگر  نامش  انرژی تاریک نبود چون  بر او احاطه علمي  پیدا کرده بودند و وجودش  معلوم  و محدود شده بود ولی انرژی تاریک ازلی است و قابل لمس کردن  اندازه گیری و مشاهد ه  نیست و اگر انرژی تاریک قابل لمس و اندازه گیری  و مشاهد می شد  انرژی تاریک هم مثل جهان  شده بود در حالی انرژی تاریک یعنی خدا   وجود قدری =  نسبی نیست         

  و ما قدر الله حق قدره

اندازه نگرفتید  خدا را حق اندازه گرفتنش  (چون ازلی  است )

 

 پس چگونه می گویند که 73 در صد  جهان انرژی تاریک  است از کجا فهمیده اند ؟

جواب  واضح است ماده روشن محدود است و مقدارش 4  در صد جهان است و ماده تاریک هم محدود است و مقدارش  23 در صد جهان است پس  بقیه را که نمیتوانند اندازه بگیرند  - انرژی تاریک  می نامند    یعنی انرژی تاریک را اندازه نگرفته اند فکر کردند در جائی  ماده روشن و ماده تاریک حضور دارد پس  انرژی تاریک  حضور ندارد این یک گمانه زنی و ظن  است  یعنی بقیه  ان دو    که  73 در صد است نمی  دانند نمی شناسند  انرژی تاریک نامیده اند اما متوجه نیستند

که انرژی تاریک هم دردرون  ماده روشن هست و نیز  در درون ماده تاریک هم  هست

 

اما علی در خطب اول نهج البلاغه می فرماید

 مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ 

با همه چیز است نه به اتحاد  غیر  همه چیز است نه به افتراق  (یعنی از درون و برون بر  همه چیز احاطه دارد مکانی خالی از خدا نیست و در خلاء  هم هست  )

 

 

چگونه ؟

 جواب – ماده روشن و ماده تاریک نبودند یعنی بیگ بنگ نشده بود  در مکان ان دو انرژی تاریک بود  با بوجود امدن اندو  انرژی تاریک  مکان اندو  خالی نکرده است بلکه هنوز هم انجا هست و تو در تو هستند  مثالی می زنم تا متوجه  شوید  اگر کل جهان را یک  قطعه شیشه تصور  کنیم و یک نور بسیار بزرگ بر ان شیشه بتابد   نور هم در درون شیشه هست و هم در بیرون  شیشه است و مخلوط هم نمی شوند نور از درون و برون محیط بر شیشه  است حالا اگر شیشه را بر داریم ایا نور بزر گترمی شود    و جای شیشه را  هم می گیرد  نه خیر  از اول هم همانجا بود حالا شیشه را دو باره در انجا بگذاریم ایا نور  کوچکتر می شود  نه خیر هیچ تاثیری بر نور  ندارد نور همواره در انجا بود و هست و خواهد بود

بنا براین  ماده تاریک و ماده روشن نبودند انرژی تاریک در مکان اندو بود ه است حالا   اندو با بیگ بنگ  بوجود امدند بر انرژی تاریک در بودنش در مکان ان دو  هیچ تاثیری ندارد بنا براین   27 در صد جهان که ماده تاریک و ماده روشن  هستند در درون ان دو هم انژی تاریک حضور دارد  

 

  ما اکنون  4 در صد جهان را روشن می بینیم انرژی تاریک درون ان 4 در صد  هست

و 23 درصدر  جهان را ماده تاریک می دانیم انرژی تاریک در درون23 در صد هم  هست در نتیجه انرژی  تاریک  در صد در صد جهان و نیز  در خلاء بیرون جهان همواره بوده و هست  و  السرمدی      است

             لیس کمثله شی

        نیست مانند  مثلش  چیزی  ( سرمدی  است )

 

انرژی تاریک  -   انرژی سرمدی است و مانند  انرژی های   که در جهان وجود  دارد نیست   انرژی جهان ما  نسبی است و متشکل از اجزاء  است اما انرژی تاریک بدون اجزاء و ترکیب است از عقل و حب  است که در ان عقل حب است و حب عقل است یعنی  این همانی دارند و با نفی صفات عنه  واحد الاحد است در نتیجه  قابل لمس کردن و اندازه گیری و مشاهده نیست از اینرو ذاتش را نمی توان دید و برای انسان ذات ان تاریک است

 

 

قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَىٰنِي ....قَالَ سُبْحَٰنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ

گفت پروردگار من بنما مرا که نگاه کنم به تو ( این خواسته جاهلان بنی اسرائیل بود ) گفت ( خدا  ) هرگز نمی بینی .... گفت سبحانک ( فعال « مطلق » توئی ) توبه کردم به سوی تو و من اول ایمان آورندگانم ( به اینکه دیده نمی شوی ).

انرژی تاریک که به عربی  طاقه  المظمه  گفته می شود  در باطن  2699 ایه که کلمه الله در ان ایات وجود دارد دو کلمه  طاقه  المظلمه نوشته شده است و تطابق دارد  و این است   دلیل اصلی برای  اثبات اینکه انرژی تاریک   همان خداست 

 

 

 

                                                 بخش دوم

 

در کیهان‌شناسی، علم فیزیک می گوید  وجود ی  هست که  علم فیزیک  ان را   انرژی می نامد ولی این انرژی از نوع انرژی های  جهان ما نیست  به همین دلیل برای فیزیک  ذات این انرژی  ناشناخته است چرا که بیک بنگ نبود اما  این انرژی  بوده است و تمام خلاء  را یعنی خلاء فیزیکی را  با  وجودش  پر کرده بود  یعنی خلا ء به معنی صفر وجود ندارد  ما  به نبود ماده -  خلاء می گوئیم  بلکه  انرژی    وجود داشته  است که همین مکانی را که الان جهان است  پر کرده بود و الان هم درهمین  مکان که جهان نامیده می شود حضور دارد  اما نامرئی  است و در چشم  انسان  تاریک دیده می شود  و  همهٔ فضای جهان و خارج جهان را پر کرده است  و جهان را نه تنها انبساط می دهد بلکه سرعت انبساط جهان را نیز می‌افزاید  و فیزیک دانان  چون به وجود ان دسترسی  تجربی  ندارند  نام او  را انرژی تاریک گذاشته اند چون به ذات ان نمی توانند پی ببرند وعلم فیزیک به ان ورود ندارد

علت تاریک   نامیدن ان به این دلیل است که علم فیزیک  به ذات او نمی تواند  شناخت پیدا کند با اینکه نام ان را انرژی گذاشته اند اما از نو ع انرژی که جهان از ان بوجود امده است نمی باشد  بلکه وجودی است  که فقط نام انرژی بر ان نهاده شده است و   چون ذاتش  از انرژی  شناخته شده نیست  از اینرو  می گویند  انرژِی تاریک در واقع وجود مطلقی است که فرا زمان و فرا مکان است و بر جهان هستی از درون و برون احاطه دارد  از طرفی دیگر تاریک نیست  بلکه نور مطلق است نور مطلق اجزا ئی  چون نور نسبی که  ذره و موج دارد نیست  واز  اینرو نور مطلق را چشم نسبی ما تاریک می  ببیند به این دلیل است که به نور مطلق تاریک گفته می شود و جهان را  از نقطه  تکینگی = احدیت  خود  با الصور  و نفخه واحده و الفجر و کن فیکون و مقدر    بوجود اورده است  و هنوز  فیکون ادامه دارد و جهان را انبساط می دهد  و او  الله است  طبق بررسی دانشمندان، انرژی تاریک مقبولترین تئوری  برای توضیح دادن شناخت مبدا ء  جهان  است و می‌گویند جهان را با آهنگ رو به افزایشی و با شتاب ثابت انبساط می دهد     

 

 

انرژی تاریک مبداء ثابت هستی ‌شناسی  است ، که به‌طور همگن جهان و خلاء را پر کرده است ، و  اندازه‌گیری‌های دقیقی از انبساط جهان برای فهمیدن اینکه نرخ انبساط چگونه در طول زمان تغییر می‌کند،  را   ارائه می دهد .

تا اینجا فهمیدیم  انرژی تاریک چیست بنا براین

1- وجود مطلقی است یعنی اجزا ء و ترکیب ندارد از اینرو تکینه است یعنی  احدیت است

2-نور مطلقی است  از اینرو از ذره و موج تشکیل نشده است پس از چه تشکیل شده است از عقل و حب تشکیل شده است اما  در وجودش  عقل حب است و حب عقل است یعنی این همانی دارند و با نفی صفات عنه واحد الاحد است در نتیجه مبدا ء جهان هوشمندی و جاذبه است

3- و هیج نقطه ای از وجود او خالی نیست ولی در جهان  ما که نور نسبی وجود دارد وما  نور نسبی را می بینیم  او را نمی بینیم اما به محض اینکه نور جهان خاموش شود تاریکی را که همان انرژی تاریک است می بینیم  بنا براین خدا دیده می شود اما چون چشم انسان توانائی دیدن نور مطلق را ندارد ان را تاریک می بیند

 

 

 

 

 در نسبیت عام، سیر تکاملی انبساط جهان بوسیلهٔ معادلهٔ حالت کیهانی مشخص  می شود (معادله حالت کیهانی رابطهٔ بین دما،و فشار در ماده، و انرژی خلأ در هر ناحیه از فضا را می گویند ) امروزه، اندازه‌گیری معادلهٔ حالت انرژی تاریک یکی از بزرگترین تلاش‌های کیهان‌شناسی رصدی است اما هنوز  علم فیزیک نتوانسته بر ذات  ان پی ببرد و هر گز هم نخواهد توانست چون انرژی تاریک ماده نسبی  نیست تا دما و فشار را در او اندازه گیری کنند او  وجودی  است که جهان و  خلاء مادی  را پر کرده است و هر جا هم که ماده باشد او  در درون ماده حضور دارد ولی چون ماده  روشن  را ما می بینیم پس انرژی تاریک  را  نمی بینیم  و نیر  انرژی تاریک در درون ماده تاریک هم حضور دارد ولی تاریکی  در تاریکی – تاریک  دیده می شود یعنی در درون ماده تاریک هم انرژی تاریک حضور دارد یعنی هیچ خلائی نه در جهان و نه در ما وراء جهان  خالی از  از وجود  انرژی تاریک نیست    .

 شاعر می گوید

 

 

رها کن وهم را با عقل همی باش                  -    که تاب نور ندارد چشم خفاش

چو مبصر بر بصر محیط گردد                     -     بصر از درک او تاریک گردد

سیاهی – گربدانی – نور ذات است                    -  به تاریکی که ذات حق همان است

جهان ایات هستی است بالحق                       -   کزو پیداست وجود ذات مطلق

جهان جمله فروغ ذات  حق دان                       - حق اندر وی ز پیدائی است پنهان

چو نبوَد ذات حق را شبه و همتا                   -    ندانم تا چگونه دانی   او را

که   باشد  نسبی از  سرمد  نمونه                  -   این گونه دانیش آخر، این گونه

چو  ذات  حق ندارد نقل و  تحویل                   -    نیاید اندر او تغییر و تبدیل  

به قانونش    حادث  گشته دنیا                     -    که بشناسد   ذات او را عقل دانا

  هُوَ اَلْأَوَّلُ هو  اَلْآخِرُ هو الله                           -     هوَ اَلظّاهِرُ هو َ اَلْباطِنُ هو الله  

    

   فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّهِ                              -    اگر خواهی حقیقت را   بشنو والله

 

    مثال او چون شیشه در نور                          -   نباشد شیشه را ترکیب با  نور

جهان چون شیشه ای در ذات انور                     -    پس دانستی چه می گوید عقل منور 

 شاعر دیگر سروده است

ذات  ناداشته  از  عقل و حب  هستی                -     کی تواند که دهد ز عقل و حب   پستی

گر نبودست  عقل وحب  مطلقه درهستی          -    پس چطور امد ازهیچ عقل و حب  نسبی

چون بگوئی که عقل و حب  خود بخود است     -   پس چرا  منکر  خدائی  عقل و حب هستی   

انکه گویند عقل  و حب   همان است خدا            حال که دانستی عقل و حب داری بخودآ

عقل و حب    با نفی   صفات  عنه است اله     -        واحد الاحد ی   که   اوست     الله

 

 

 

از دید فیزیک-  ذات  انرژی تاریک قابل فهم نیست  به دلیل اینکه  انرژی تاریک ماده فیزیکی نیست علم فیزیک نمی تواند در ان مورد نظربدهد فقط از  شواهدی که  انرژی تاریک بما می دهد  یعنی از اثر به موثر می توان پی برد و این اثر ها  به ما معلومات زیررا مید هد :

 

1- اندازه‌گیری‌های فاصله  کهکشانها و رابطهٔ آن‌ها با قرمزگرایی، که می‌گوید جهان در نیمهٔ اخیر عمرش بیشتر منبسط شده‌است بنا بر نظر فیزیک دانان این انبساط را انرژی تاریک انجام می دهد .

 

2- از دید فیزیک دانان نیاز نظری به یک انرژی-  وجود داشت   که نه ماده روشن  باشد  و نه ماده تاریک باشد تا  تشکیل جهان تخت توجیه شود      .

 

3-  انرژی تاریک تکینگی  است ، و با هیچ کدام  از نیروهای بنیادی  جهان فعل انفعال  نمی‌کند. هم چنین به علت رقیق بودن، در آزمایش‌های آزمایشگاهی قابل شناسایی نیست. انرژی تاریک ، موثر  پایه در  جهان است ؛ به این خاطر که به‌طور یکنواخت فضا ء و خلاء  را پر  کرده است . انرژِ تاریک ، ثابت   اولیه  و اساسی هستی شناسی  است  .

                           

 

4=  انرژی تاریک یک فشار قوی دافع  دارد ، که شتاب مشاهده شدهٔ در انبساط جهان را توضیح می دهد.
بر اساس  
متریک رابرتسون واکر، می‌توان نشان داد که یک فشار ثابت، قوی و دافع در تمام جهان  وجود دارد   ، در همان حالی  که فضای جهان  درحال  انبساط  است  معلوم می کند   که  شتاب افزایشی انبساط جهان  از انرژِ ی تاریک  است و اگر جهان در حال انقباض باشد، سبب  کاهش  شتاب انبساطی   می شود این تأثیر انبساط تند شونده   فضا ء و انقباض موجود در درون  کهکشانها  در واقع  «توازن دافعهٔ و جاذبه » است ،. انرژی تاریک سیر تکاملی جهان را  در مقیاس کیهان شناسی انجام  می‌دهد که با وجود جاذبه در میان اجرام حاضر در جهان، موجب انبساط تند شوندهٔ جهان می‌شود.  شتاب موجود در جهان ، به سادگی تابعی از فشار  انرژی تاریک است. انرژی تاریک ثابت  است: و فشارش نیز  ثابت می‌ماند یعنی با انبساط فضای جهان، انرژی تاریک رقیقتر نمی‌شود  و هیچ تغییری نمی کند .

 

 

 

                                

                                                   بخش  سوم

 

 

                 تکینگی  = بیگ بنگ را با قانون توحید بوجود اورده است

 

                   تکینگی = احدیت   با   الصور = شیپور که  انبساط   جهان را بوجود اورده است  

 

 

بر طبق نظریه بیگ بنگ ، جهان از یک نقطه بسیار پر فشار و داغ گسترش یافته‌است. هم‌اکنون به علت وجود انرژی تاریک، فضای جهان به سرعت در حال گسترش است.

نظریه  بیگ بنگ معتبرترین مدل کنونی کیهان‌شناسی است که وجود جهان قابل مشاهده را از ابتدایی‌ترین دوران شناخته‌شده در سراسر دوره تکامل آن توضیح می دهد. این مدل توصیف می‌کند که چگونه جهان از یک وضعیت نخستین با دما و فشار  بسیار زیاد   تکینگی  در گذر زمان انبساط یافته‌است   

 

با برون یابی   انبساط جهان به سمت عقب در طول زمان و با استفاده از قوانین شناخته شده فیزیک، جهان متراکم تر می شود تا به یک نقطه تکینگی می رسیم که در آن زمان و فضا ءمعنی خود را از دست می دهند (این نقطه با نام تکینگی  شناخته شده و مبدا ء  بیگ بنگ می باشد ) اندازه گیری های  فیزیکی  نرخ انبساط جهان را در این نقطه تکینگی در  حدود ۱۳.۸ میلیارد سال قبل نشان می دهد، که می توان این رقم را عمر  جهان در نظر گرفت.

 

پس از انبساط اولیه جهان به اندازه کافی جهان   انقباض پیدا کرد و تاریک شد یعنی نوری که اول فوران کرده بود انقد انقباض پیدا کرد که حالت نورانی بودن خود را از دست داد به این ترتیب  امکان پیدایش  اتمهای ساده، پدید امد و  با  توحید  ابرهای غول‌پیکر از اتمهای  اولیه (بیشتر از همه هیدروژن به همراه مقداری هلیم و لیتیم) بر اثر  نیروی  جاذبه ، سبب پیدایش ستارگان و کهکشانها شد. در کنار این عناصر سازنده نخستین، اخترشناسان آثار جاذبه  مربوط به ماده تاریک    را  که کهکشانها را احاطه کرده، مشاهده نموده اند. به نظر می رسد که بیشتر پتانسیل  جاذبه درونی  جهان در ماده تاریک  می  باشد و نظریه بیگ بنگ  و سایر مشاهدات مختلف دلالت بر این دارند که این پتانسیل جاذبه -   از ماده روشن  (یعنی ل اتمهای عادی) ناشی نمی‌شود. اندازه گیری پدیده انتقال به سرخ گرائی  نشان داد که انبساط جهان شتابدار است و شتابدار بودن آن نیز به وجود انرژی تاریک مربوط می‌شود.

در سال ۱۹۲۹، ادوین هابل با بررسی پدیده انتقال به سرخ در کهکشان ها به این نتیجه دست یافت که کهکشان‌ها در حال دور شدن از یکدیگر هستند. این کشف مهمی بود که با فرضیه جهان در حال انبساط سازگار بود. تا چندین دهه جامعه علمی به دو دسته طرفداران نظریه بیگ بنگ و نظریه حالت پایدار تقسیم می‌شدند  که هر دو نظریه انبساط جهان را توضیح می داد ند

اما نظریه حالت پایدار بر خلاف بیگ بنگ ، جهان را  ازلی و بدون نقطه ابتدایی و انتهائی توصیف می کرد. در سال ۱۹۶۴ تابش زمینه کیهانی کشف شد، که بسیاری از اخترشناسان را مجاب نمود که نظریه حالت پایدار ابطال شده‌است.   بر خلاف نظریه حالت پایدار، نظریه بیگ بنگ وجود یک تابش یکنواخت پس‌زمینه در سراسر جهان را پیش‌بینی کرده بود که دلیل وجود آن را دماها و فشارهای بالا در گذشته دور می داند.

 

 

                                              تکینگی =و ارتباط ان با نظریه نسبیت

 

 

اگر با تکیه بر نظریه نسبیت عام، انبساط جهان را در جهت معکوس در زمان عقب بر گردیم  ، به نقطه‌ای در گذشته‌ای متناهی با فشار و دمای بی‌نهایت خواهیم رسید که   به مبدا ء   ان تکینگی یعنی احدیت    می گویند

نظریه نسبیت عام توصیف کافی و کاملی برای قوانین فیزیکی حکمفرما در این نقطه ندارد . با مدل‌هایی که تنها بر پایه نسبیت عام ساخته می شوند، نمی‌توان تا نقطه تکینگی را عقب گرد  کرد و تنها تا پیش از پایان دوره پلانک می‌توان به این نقطه نزدیک شد.ولی  در مبداء دوره  پلانگ نقطه ای وجود دارد که  به این نقطه  تکینگی  بیگ بنگ  گفته می‌شود. ر هرصورت از بیگ بنگ  به عنوان یک رویداد عظیم  در گفتگوی روزمره به تولد جهان یاد می‌شود؛

 

زیرا نشان‌دهنده نقطه‌ای در تاریخ  جهان است که می‌توان گفت جهان وارد سیستمی  شده‌است که در آن قوانین فیزیکی به شکلی که ما می‌شناسیم (به طور خاص نسبیت عام و مدل استاندارد فیزیک ذرات بنیادی)؛ کار نمی‌کنند.

بر اساس اندازه‌گیری انبساط جهان با استفاده از ابرنواخترهای( Ia   ) و اندازه‌گیری نوسانات دمایی تابش زمینه کیهانی (CMB)، زمانی که از این رویداد گذشته‌است - که به عنوان سن جهان نیز در نظرگرفته می‌شود- برابر با ۱۳.۷۹۹ میلیارد سال تخمین زده می‌شود

 

                                                   بخش چهارم 

 

                                                      مراحل خلقت جهان

                                 تکینگی= احدیت  از مبدا  توحید   نیرو ها جهان را بوجود اورده است

 

           نوسانات کوانتومی-   تورم-  نور - دوره پلانگ -  جدا شدن نیروها  -   ماده   روشن  -

                            

 

 

 

 

 

          نخستین لحظه   بیگ بنگ را   تکینگی  انرژی تاریک   شروع میکند   یعنی تکینگی با نوسانات کوانتومی  به شیپور  بیک بنگ می دمد  تا بیگ بنگ بوجود اید و بیشمار نور بوجود می اید  و علم فیزیک  در این نقطه  قادر به دخالت نیست چون  در ان قوانین فیزیک  وجود ندارد   ،اما پس از بیگ بنگ علم فیزیک موضوع بررسی های  بسیاری قرار کرفته .و  در اغلب مدل‌های رایج، جهان در این لحظات به‌طور همگن و همسان  از فشردگی انرژی نورانی  بسیار بالا و دماها و فشارهای بسیار زیاد تشکیل شده بود و با سرعت بسیار زیادی نور  افشانی میکرد یعنی جهان از نور بوجود امده  واز اینرو  همه انرژی های موجود در جهان قابلیت  تبدیل شدن به نور را دارند  و این نظر به ما می گوید که ماده تاریک  امکان تبدیل شدنش  به ماده روشن  را در ذات خود دارد و  نشانه‌ها بیانگر آن است که کهکشانها عمدتاً از یک هاله تقریباً کروی از مادهٔ تاریک بدون جرم  احاطه شده اند و ماده روشن  دارای جرم  مانند یک دیسک در مرکز آن قرار دارد..

 

و تا    ۱۰-۴۳ ثانیه پس از شروع انبساط جهانی  که با نام دوره پلانگ شناخته می‌شود؛ چهار نیروی بنیادی (الکترومغناطیس، هسته‌ای قوی و هسته‌ای ضعیف و جاذبه) به شکل یک نیروی واحد بودند  یعنی جهان را  تکینگی  یعنی احدیت  با قانون توحید  بوجود اورده است و هم اکنون هم  توحیدبا قوانین زیر مجموعه خود قانون  هستی پدیده ها ی جهان است   .

در این دوره طول مشخصه جهان برابر با طول پلانک، یعنی ۱.۶×۱۰−۳۵ متر بود و در نتیجه دمای جهان نیز حدود ۱۰۳۲ درجه سلسیوس بود. حتی مفهوم ذره نیز در این شرایط نیست . برای درک مناسب این دوره نیازمند به پیدایش یک نظریه جدیدی    است   که به وحدت بزرک جهان  معروف است .   پس از دوره پلانک، تراکم سازی بزرگ جهان با انقباض  بزرگ  آغاز شد که طی آن با کاهش درجه دما جاذبه  از نیروهای دیگر جدا شدو تورم کیهانی پس از زمانی بین −۳۲۱۰ تا −۳۳۱۰ ثانیه متوقف شد؛ در حالی که حجم جهان تقریبا با فاکتور ۷۸۱۰ افزایش یافته بود و داغ شدن  و انبساط مجدد اتفاق افتاد تا جایی که جهان دمای کافی برای تولید –فرمیون ها ی  کوارک- لیپتون و همچنین ذرات بنیادی  بوزونها  را پیداکرد.    دما به اندازه‌ای بالا بود که حرکات توحیدی  ذرات در سرعتهای نسبیتی انجام می‌گرفت و همه انواع ذریرات    دائماً ایجاد و  در برخوردها محو می‌شدند.  در لحظه ای   ذریره بوزون هگیز  که دارای جرم است ظاهر می شود ، و با قرار گرفتن در کنار ذیرراتی که  جرم  نداشتن انها را جرم دار می کند و سبب ایجاد  ماده روشن زائی می شود  و در نتیجه آن -  تعداد کوارک‌ها و لپتون‌ها نسبت به ذریرات بدون جرم  به میزان بسیار اندکی بیشتر می شود  . این رویداد سبب برتری جرم   در جهان کنونی شده است.  تا  ، نوترون‌ها و پروتونها  و الکترونهت با یکدیگر توحید می جویند  و اتمها بوجود امدند  طی یک دوره زمانی طولانی نواحی اندکی فشرده تر جهان به تدریج بر اثر جاذبه ماده موجود در نزدیکی خود را جذب نموده و فشرده تر  شدند و در نتیجه آن، ابرهای گازی، ستارهها، کهکشانها و سایر ساختارهای نجومی قابل مشاهده امروزی پدید آمدند   جزئیات این فرایند به مقدار و نوع ماده موجود در جهان بستگی دارد. چند نوع شناخته شده از ماده داریم که  عبارتند از ماده تاریک ،  و ماده روشن. و تخمین زده می‌شود که در حدود ۲۳٪ جهان را ماده تاریک - تشکیل می‌دهد در حالی که سهم ماده روشن (معمولی) تنها ۴٫۶٪ است ولی  امکان تبدیل شدن ماده تاریک به ماده روش  هست چون ماده تاریک هم  از مبدا نورانی  بیگ بنگ   بوجود امده است .

                                                                   بخش  پنجم

 

                                                            سر انجا م  جهان

 

در این نگاره سمت سیاه چاله = بیگ کرنگ = قیامت  جهان قبلی است  است و  سمت راست سفید چاله = بیگ بنگ=و انفجار بزرگ  و  خلق جهان جدید  است در مورد  سر انجام جهان سه نطریه هست

 

1-   نظریه  تثبیت جهانی –  فضاء  از انبساط دائمی متوقف می شود وجهان  به ثبات  موقت  می رسد ولی در هر حالت  قیامت خواهدشد 

 

 

2-  نظریه مرگ سرمائی   -  سامانه‌های جاذبه ای مانند کهکشان‌های منسجم  انقدرباقی  می‌مانند تا  در نهایت بر اثر سرد شدن - جهان دچار انقباض و  مرگ سرمائی  می‌شوند.

 

3-  نظریه  فانتومی  -  پیش‌بینی می‌کنند که در نهایت خوشه‌های کهکشانی، سیاره‌ها، بر اثر انبساط روزافزون، به سرنوشت   بیگ ‌گسست دچار می‌شوند و از هم پاشیده می‌شوند

 

در هر سه حالت جهان انتها ء دارد پژوهش‌های انجام شده در سالهای پیش نشان می‌دهد که جهان افزون بر آنکه در حال انبساط  است  دارای شتاب نیز می‌باشد. یعنی همچنان که با بزرگ شدن فضای جهان کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر هستند، افزون بر تندی (سرعت ) دارای شتاب نیز می‌باشد.هنگامی که بحث انبساط   جهان مطرح شد، برای تعریف آن باید یک روش علمی ارائه می‌شد تا بتواند بزرگ شدن فضای جهان را تفهیم کند.این روش باید توضیح می‌داد که بزرگ شدن جهان از کجا و از چه زمانی آغاز شده است؟ برای فهم بزرگ شدن جهان – مهبانگ =  (صدای بزرگ) و (الصور= شیپور  )  ( نفخه واحده = جهش یگانه) (  الفجر = شکافته شدن خلاء  ) . –(کن فیکون = انبسا ط  مستمر ) مطرح شد که بر پایهٔ آنها  جهان از مبدا ء تکینگی آغاز شده‌است.  و  در نهایت  هم  با اعمال  انرژی تاریک جهان پایان خواهد یافت  ودر سیاه چاله فانی می شود ولی از طرف دیگری با    بیگ بنگ سفید چاله و جهان جدیدی  خلق می شود و جهان های متوالی ادامه خواهد داشت چون که انرژی  تاریک   الحی القیوم است  

 

 اما  نظریه   بیگ بنگ  هنوز  چگونگی   پیدایش انرژی این جهان ، و فضا و زمان را نمی تواند  توصیف کند   ؛ بلکه این نظریه توصیف می‌کند که چگونه جهان از وضعیت فشردگی  و داغ اولیه به شکل کنونی آن رسید.  در ضمن . وقتی ما اندازه جهان را توصیف می‌کنیم، منظور فقط جهان قابل مشاهده است  و نه همه جهان است.

 

                                       کیهان شناسی  ما وراء  بیگ بنگ 

 

 

 

 

این نگاره، نمایشی از انبساط فضا و زمان ست که در آن فضا شامل قسمت‌های فرضی غیرقابل مشاهده جهان هم هست و  در هر لحظه از زمان را می‌توان با برش قرصی از نمودار نمایش داد. توجه کنید که در سمت چپ شکل می‌توانید انبساط دراماتیک فضا در دوره نوسانات  کوانتومی و تورم کیهانی و نور پس درخششی  اولیه  را ببینید انفجار نور  از نقطه تکینگییعنی  احدیت    سر اغاز جهان  بوده است از اینر کل جهان از نور بوجود امده است و همه نیرو های جهان  در اغاز  توحید  داشته اند   به این دلیل است که   نظریه بیگ بنگ برپایه معادلات کلاسیک نسبیت عام، وجود یک نقطه تکینگی   را در مبدأ جهان پیش‌بینی می‌کند، این نقطه با فشردگی  بی‌نهایت از نظر فیزیکی   یعنی مطلق  بوده است . البته می‌دانیم که این معادلات فقط  تا پیش از فرارسیدن دوره پلانک و سرد شدن جهان تا دمای پلانک، قابل استفاده هستند می‌توان با قاطعیت  نتیجه گرفت که فضا ءو زمان در ما ورای  بیگ بنگ  وجود ندارد .  و اینکه این نقطه تکینگی چگونه بوده  است و یا اینکه چگونه و چرا جهان از نقطه تکینگی  آغاز شده، و  می دانند  که  انرژی تاریک جهان را از نقطه تکینگی انبساط  داده است  و هنوز می دهد کن فیکون ادامه دارد  .

                                                     بخش  ششم

 

                                           بر داشت های علمی دینی   الهی   از نظریه بیگ بنگ

 

بیگ بنگ  به عنوان نظریه توصیف‌گر مبدأ جهان، جهت‌گیری‌های دینی  و علمی بسیاری به   وجود اورده  است و در نتیجه این نظریه به یکی از داغ‌ترین موضوعات در مباحثه میان دین و علم   بدل شده‌است. برخی بر این باورند که نظریه بیگ بنگ  نشانگر وجود خداست    و برخی نیز نشانه‌های آن را درکتب مقدس خود پیدا کرده‌اند، در حالیکه برخی دیگرعقیده دارندکه با نظریه بیگ بنگ وجود مفهوم یک پدیدآورنده مبهم است. در حالی که  انرژی تاریک را که  ماوراء بیگ بنگو  بوجود اورنده بیگ بنگ  می دانند  که خودش   بوجود نیامده از بین نمی رود خود بخود بوده و هست  اما  بیگ بنگ  یک نظریه فیزیکی است و تأیید درستی و نادرستی آن از طریق مشاهدات تجربی امکانپذیر است، اما از آنجا که در مورد مبدأ هستی حرف می‌زند، نتیجه‌گیری‌های خداشناسانه‌ای در ارتباط با مفهوم پیدایش از تکینگی  به دنبال دارد.به هر حال با نظریه بیگ بنگ  عقیده  ازلی بودن جهان را که بی خدایان مطرح می کردند از اعتبار انداخت جهان مبداء و نهایت دارد پس محتاج وجودی است که خود مبداء و نهایت نداشته باشد و ان مبدا ء را خود علم فیزیک  انرژی تاریک  معرفی می کند که  بیان دینی  نور مطلق  است

از اینرو  علاوه بر این بسیاری از خداشناسان و فیزیکدانان، نظریه بیگ بنگ  را نشانه‌ای از وجود خدا می‌دانند.  یکی از بحث‌های پرطرفدار در مورد وجود خدا به نام (  کیهان‌شناسی کلام   ) بر پایه نظریه بیگ بنگ استوار است.    در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تقریباً همه کیهان‌شناسان نامدار، مدل جهان ازلی  را ترجیح می‌دادند و حتی بسیاری اعتراض داشتند که مفهوم آغاز زمان و تاریخ  در نظریه بیگ بنگ ، مفاهیم مذهبی را وارد فیزیک نموده‌است و با آن مخالفت می‌کردند    و این نتیجه‌گیری که جهان سرآغازی داشته‌است را رد می‌کردند ولی بنا چار همه پذیرفتند که جهان اغازی دارد بنا براین  نهایت هم خواهد داشت از اینرو دانشمندان  بیگ کرونگ= قیامت   را  نیز تبیین می کنند . 

بسیاری از مفسرین مسلمان ادعا نموده‌اند که در قرآن از بیگ بنگ  یاد شده‌است.   به عنوان نمونه به ایا ت اول و دوم  سوره قدرو   ایه  سی  سوره انبیاء   اشاره شده‌است که ترجمه آن چنین است: (  آیا کافران ندانسته‌اند که آسمان‌ها و زمین به‌هم پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم بازکردیم و هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی‌آورند؟   )

نظر  المهدیون =  انرژی تاریک که نور مطلق  است خداست و در 2699 ایه که کلمه الله در انها وجود دارد  دو کلمه طاقه  المظلمه که عربی انرژِی تاریک است در باطن همه ان ایات نوشته شده است

 

 

                                           میدان جهانی  بوزون هیگز

از نگاه نظریه کوانتومی، میدان هیگز در واقع ماحصل انبوهی از ذراتی است که مستمرا در کل گستره خلاء کیهانی از انرژی پایه خلاء  (انرژی تاریک )آفریده می شود و لحظه ای بعد از بین می رود. این ذرات که در حال جوشش دائمی از ذات  خلاء کیهانی هستند و با حضور خود در تمامی پهنه کیهان، میدان هیگز را تشکیل می دهند. ( به تعبیری می توان این ذرات را به ذرات تشکیل دهنده اقیانوس کیهانی میدان هیگز تشبیه کرد). بدین ترتیب براساس نظریه میدان کوانتومی -  می توان گفت که گستره خلاء کیهانی همیشه مملو از ذرات هیگز است. بنابراین هر ذره بنیادی در مسیر حرکت خود در فضا عملا باید از میان انبوهی از ذرات هیگز عبور کند. حال همانطور که قبلا هم بیان شد چنانچه ذره ای فعل و انفعال  بسیار ضعیفی با ذرات هیگز داشته باشد، به سادگی از میان آنها عبور خواهد کرد، گویی تقریبا جرمی ندارد. اما ذراتی که فعل و انفعال  شدیدی با ذرات هیگز دراند، به سختی از میان انبوه این ذرات عبور می کنند و همین مساله سبب می شود به گونه ای رفتار کنند که گویی جرم زیادی دارند.  بر این اساس می توان گفت تمامی ذرات بنیادی در لحظه بیگ بنگ بدون جرم بوده اند. اما پس از کسر بسیار کوچکی از ثانیه – یعنی تقریبا یکصد میلیاردیم ثانیه – بعد از بیگ بنگ، ذرات هیگز از نقطه تورم کیهانی    پدید آمده و کل جهان را پر کردند و بدین ترتیب ناگهان برخی از ذرات بنیادی به واسطه فعل و انفعال  با آنها جرم دار شدند. ضمنا از آنجایی که ذرات هیگز با خودشان هم فعل و انفعال  می کنند؛ بنابراین آنها هم به نوبه خود جرم دارند. به این ترتیب پیتر هیگز با محاسبه جرم و سایر ویژگی های کوانتومی ذره هیگز ( ویژگی های نظیر عدد اسپین کوانتومی ، حالت ها و احتمالات … ) توانست یک راهکار عملی و تجربی برای کشف میدان هیگز در پیش راه فیزیکدان ها قرار دهد و آن، پیدا کردن ذره ای پیش بینی شده برای کوانتوم میدان هیگز بود.  براساس نظریه هیگز، کل جهان ما را میدان هیگز فرا گرفته است. برای این‌که تصوری از میدان داشته باشید، میدان آشناتری چون  الکترومغناطیس را در نظر بگیرید. همه شما احتمالاً این آزمایش معروف را یا انجام داده‌اید یا دیده‌اید که یک آهن‌ربا را زیر یک کاغذ می‌گذاریم، روی کاغذ براده‌های آهن می‌ریزیم و می‌بینیم که این براده‌ها در مسیرهای مشخصی که خطوط میدان  مغناطیسی هستند، قرار می‌گیرند. در واقع آهن‌ربا که میدان مغناطیسی دارد که بر موادی که خاصیت فلزی دارند تاثیر می‌گذارد   براساس نظریه هیگز، مهم نیست اطراف یک جرم باشید یا جایی که فکر می‌کنید خلأ است؛ همه جا میدان هیگز وجود دارد. اگر می‌خواهید تصور بهتری از نوع حضور این میدان داشته باشید، یک آکواریوم را تصور کنید که پر از آب است. برای ماهی‌ای که درون این آکواریوم است شاید بقیه فضای آکواریوم خالی به نظر آید، اما می‌دانیم که مملو از ماده‌ای به نام آب است که این آب عمدتاً از ماده‌ای به نام مولکول آب یا H2O تشکیل شده است. میدان هیگز هم به همین ترتیب همه جا را در بر گرفته، ولی به جای مولکول‌های آب از ذره‌ای بنیادی به نام بوزون هیگز تشکیل شده است. این ذره بنیادی جرم مشخصی دارد و نسبتاً ذره سنگینی به شمار می‌رود، اما مهم‌تر از جرم خودش این ویژگی مهم را دارد که با ذرات بنیادی دیگر اطراف خودش واکنش نشان می‌دهد. مثل ذرات براده آهن که در میدان مغناطیسی واکنش نشان می‌دادند و در مسیرهای مشخصی قرار می‌گرفتند هر ذره با این بوزون‌های هیگز در حال واکنش دادن است. آنچه ذره هیگز را مهم می‌کند، این است که بر اساس این نظریه، نوع و قدرت واکنش بوزون‌های هیگز با مواد و ذرات بنیادی اطرافش معلوم می‌کند که آن ذره چقدر جرم داشته باشد. یعنی جرم الکترون به دلیل قدرت واکنش الکترون‌ها با بوزون هیگز است. اگر فوتون تقریباً بدون جرم است به این دلیل است که واکنشش با بوزون‌های هیگز بسیار ضعیف است و در عوض الکترون واکنش قوی‌تری دارد.

از طرف دیگر چون بوزون‌های هیگز همه جای میدان هیگز قرار دارند و همه عالم را پر کرده‌اند (مانند آب درون آکواریوم) پس یک ذره مانند الکترون یا فوتون فارغ از این‌که کجای عالم قرار دارد، به‌طور دائمی در حال واکنش با بوزون هیگز است و در نتیجه جرم ثابتی دارد

به این ترتیب در مدل استاندارد ذرات بنیادی بوزون‌های هیگز می‌توانند توضیح دهند که چرا هر ذره جرم مخصوص به خود را دارد. اما این ذره تا پیش از این، یک ذره نظری بود که هرگز در آزمایشگاه مشاهده نشده و تنها حاصل محاسبات ریاضیاتی بود. این ذرات را تنها می‌توان زمانی آشکار کرد که بتوانیم برخوردهای بزرگی را میان ذرات بنیادی ایجاد کنیم و در شرایط آشوبناک و آزاد شدن انرژی حاصل از برخورد، این شانس را به وجود بیاوریم که این ذره برای مدتی ظاهر شود و آن را آشکار کنیم. یکی از دلایل اصلی و هدف‌های علمی اولیه ساخت شتاب‌دهنده بزرگ‌هادرونی در مرکز تحقیقات سرن نیز تلاش برای آشکار کردن این ذره و تایید وجود آن بود.

 

                                                بسم الله  الرحمن الرحیم

 

                                                انرژی تاریک = تکینگی 

                     

     

جهان هستی   واحد التوحید  را انرژی تاریک =  تکینگی  = التفرد  =(واحد الاحد =الها واحدا -  قل هو الله احد – سوره اخلاص ایه 1 ) خدا بوجود اورده است



مهباگ یا صدای بزرگ  به زبان عربي در قران  مي گویند  = الصور = نفخه وحده= الفجر =  کن فیکونبشو – پس می شود - می گویند در زبان پارسی «مه» یعنی «بزرگ» و بانگ به معنای صدای است.

 

مهبانگ یک بیان علمی است، و لحظه آغازین هستی را می گویند که کل هستی (شامل زمان و هر سه بعد طول و عرض و عمق) از آن هنگام، بر اساس مهبانگ، شروع شده‌است.بر طبق این نظریه، جهان فعلی ما در خلاء مادی   بوجود آمد است  علم فیزیک ان لحظه را ، تکینگی (واحد الاحد   )می گوید. در واقع بر این اساس ازتکینگی بوجود امده است و از این تکینه همهٔ انوار   بنیانی به وجود آمدند و شروع کردند از مرکز آن دور شدن، که میلیاردها کهکشان و از جمله کهکشان راه شیری به وجود آمدند و کل جهان بوجود امد .این مهبانگ یعنی الصور = نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ  =  الفجر =  کن فیکون  سبب انبساط جهان به صورت بادکنکی شد .

پس از آنکه سرعت و شتاب جهان مطرح شد، باید یک دلیل علمی برای تعریف آن ارائه می‌شد. همچنانکه می‌دانید طبق قوانین فیزیک سرعت و  شتاب ناشی از اعمال ن انرژی صورت می‌گیرد. بنابراین باید نیرویی به جهان اعمال شود باید  انرژی وجود داشته باشد تا بتواند سرعت شتاب جهان را توجیه کند. براین پایه بحث انرژی تاریک  مطرح شد و به این دلیل به ان تاریک می گویند چون با چشم دیده نمی شود در حقیقت ان  انرژی نور مطلق است وچون  چشم انسا ن توانائی دیدن نور شدید را ندارد چه برسد به دیدن نور ی که مطلق باشد و انرژی تاریک  است که سبب پهن شدگی جهان شده است= انرژی تاریک تمام پیرامون جهان را احاطه کرده است و جهان را از دور تا دور می کشد انرژِ تاریک  - تکینه و ازلی = مطلق  است با اوردن مثلی عمل مهبانگ الصور = نفخه واحده = الفجر= کن فیکون = ادامه ان یعنی انبساط جهانی را بیان می کنیم

 

 الصور =  نفخه وحده=  الفجر  = کن فیکون = انبساط  دائمی چیست؟

 

 

                                           انبساط جهانی یعنی چه؟


زمانی‌که با هدف توصیف اشیاء آشنایی نظیر رگ‌های پا، یا امپراطوری روم و یا یک بمب از انبساط سخن می‌گوییم؛ یعنی اینکه جسم با اشغال محیط پیرامونشان، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. برای رگ‌ها، امپراطوری‌ها یا بمب‌ها، هم می‌توان مرکز قائل شد و هم مرز و حاشیه. اما به‌نظر نمی‌رسد که جهان ما مرز، و  مرکز ی داشته باشد. پس چگونه منبسط می‌شود؟مثال مطلوب‌اش این می‌شود که فرض کنید یک مورچه‌ شده‌اید و مشغول قدم زدن بر روی بادکنکِ بادشونده‌ای هستید. ناگهان روزی متوجه می‌شوید که برای ملاقات باپدربزرگتان باید زمان بیشتری را نسبت به گذشته در راه باشید. یک روز پنج دقیقه، روز بعدی شش دقیقه و روز بعدش هم هفت دقیقه. رفتن به دیگر نقاط هم انگاری زمان بیشتری می‌طلبد. شما مطمئنید که در این مدت نه سرعتتان کاهش یافته و نه پدربزرگتان از شما دور‌تر شده است.نکته اینجاست که حتی اگر پدربزرگتان هم از شما دور‌تر نشده باشد، مسافت‌ها خودبه‌خود در حال کش آمدن هستند. شما ایستاده‌اید و نسبت به پوسته‌ی بادکنک هیچ حرکتی ندارید؛ اما مسافتِ مابین شما و دیگر نقاط پیرامونتان در حال افزایش است. با توجه به این واقعیات، نتیجه می‌گیرید که زمین ِ زیر پای شما در حال کش آمدن است. این چیز عجیبی ا‌ست، چون‌که شما به همه‌ی نقاط جهان‌بادکنکیتان سر زده‌اید و هنوز موفق نشده‌اید هیچ بیرون، یا مرزی را برای این جهان پیدا کنید چون مدور است .انبساط جهان هم به همین بادکنکِ بادشونده می‌ماند. فاصله‌ی ما تا کهکشان‌های دوردستِ جهان ، در حال بیشتر شدن‌ است. ستاره‌شناسان، سهواً می‌گویند اینکهکشان‌ها در حال -دور‌تر شدن- یا -عقب‌نشینی- از موضع ما هستند؛ اما در واقع اینکهکشان‌ها نسبت به فضا ساکن‌ هستند. درست مثل اینکه در مثال بالا، پدربزرگتان از مکان قبلی‌اش نقل مکان نکرده بود. اینکهکشان‌ها را نبایستی مثل ترکش‌های حاصل از یک انفجار تلقی کرد، بلکه این فضای خالی ِ مابین ما و آن‌هاست که در حال کش آمدن است. البته کهکشان‌ها، در اجتماعاتی که - خوشه‌های کهکشانی- نام دارد، مدارهای پیچیده‌ای را به‌ دور همدیگر طی می‌کنند، اما خوشه‌های کهکشانی هم علی‌المجموع حرکتی نسبت به فضا ندارند. به عبارت دیگر -ساکن هستند- را به سختی می‌شود تعریف کرد. تابش 
CMB، همه‌ی جهان را پر کرده است و می‌توان از آن به‌عنوان یک مرجع جهانی استفاده کرد، درست مثل پوسته‌ی بادکنکی که می‌توان حرکات را نسبت به آن تعیین کرد. این تابش،‌‌ همان هوای گرمی‌ست که جهانمان را در ابتدا پر کرده بود و حال سرد شده است ، اما نابود نشده است . البته نباید تشبیه -هوای گرم- را برای توصیف ماهیت این تابش چندان جدی گرفت در واقع نام ان  لوح محفوظ  است که  جهان ما را حفظ  کرده است .از دید ما که خارج از بادکنک ایستاده‌ایم و به مورچه‌ مثالمان می‌نگریم، تصور انبساطِ سطح دوبعدیِ بادکنک، صرفاً از این بابت که ما به فضای سه‌بعدیِ پیرامونمان عادت کرده‌ایم، ممکن است. بادکنک را وقتی که از بُعد سوم بنگریم، هم مرکز دارد و هم‌ حین منبسط شدن‌اش، فضای گرداگرد خودش را اشغال می‌کند. خُوب پس شاید بگویید انبساط جهانِ سه‌بعدیِ ما هم با این‌حساب نیازمند یک بعد چهارم است. اما در نظریه‌ی نسبیت عام اینشتین که ستون اصلی جهان‌شناسی ِ نوین را تشکیل می‌دهد، این فضاست که خاصیت ارتجاعی دارد. می‌تواند خم شود وانبساط و انقباض یابد بی‌آنکه نیازی به یک بعد چهارم داشته باشد. طرح پرسش‌های اساسی‌تری در رابطه با نوباوگی ِ جهان و همچنین مقیاس‌های سرسام‌آور جهانی هستند. چه‌چیزی چنین انبساطی را موجب شده است؟ بسیاری از جهان‌شناسان این پدیده را ناشی از فرآیندی موسوم به - تورم جهانی - می‌دانند. ولی این بخشی از پاسخ است، چراکه جهان برای قرارگیری در آستانه‌ی تورم، می‌بایسته اندکی از - نقطه‌ی تکینگی- (یعنی‌‌ همان نقطه‌ی آغازین=الصور =  نفخه وحده ) منبسط شده باشد.

 

 

            آیا جهانِ ما، خود حبابی منبسط‌ شونده در یک ابرفضای گسترد‌ه‌تر است 

 

تکینگی =  مهبانگ – یعنی  الصور = نفخه وحده = الفجر =کن فیکون  را بوجو اورده است و مهبانگ هنوز ادمه دارد که بیان قرانی ان دقیقتر است کن یعنی بشو - فیکون یعنی – پس  می شود فعل میشود استمراری  است یعنی هنوز می شود سئوال این است چه می شود که نفخ یعنی باد کردن باد کنک در مثال با لا که این باد کردن را علم انتالپی = انبساط می گوید خوب چه چیزی انبساط می یابد انچه که فضای درونی جهان ما را پر کرده است گفتیم که لوح است ایا کهکشانها هم انبساط می یابند - نه – انچه که انساط می یابد فضاء =لوح  است که کهکشانها را در ان قرار دارند به همین دلیل کهکشانها از هم دیگر دور می شوند فضا ءدو خاصیت دارد یکی انتقال صدا اگر فضا ء  نبود دو نفر که پهلوی هم هستند نمی توانستنتد با هم صحبت کنند و صدا به هم دیگر نمی رسید و نمی شنیدند و دوم لوح عامل شناوری کرات و کهکشانها است یعنی فضاء به منزله اب است که کهکشانها در ان شناوری می کنند

 

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ- فعالیت می کند (بشناوری در قانون هستی) برای خداوند آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است- سوره التغابن ایه1 )

 

در واقع فضاء  یک سفره  در   خلا ء  است که همه کهکشانها و منظومه های شمسی و کرات در ان چیده شده است و این سفره از دور تا دور بوسیله تکینه کشیده می شود و این سبب پهن شدگی فضاء می شود نا گفته نماند که در درون فضاء هم حفر ه های سیاه(که درونش همان تکینه است ) در درون هر کهکشان و نیز حفر ه بزرگ کل جهان این سفره را بسوی مرکز سفره می کشند و این عامل پهن شدگی فضاء  شده است سفره فضائی متشکل از ریسمان های است که گویا بر هم دیگر بافته شده است و همین ریسمانهای  است که عامل انتقال صدا در فضاء و عامل شناوری کرات در فضاء است و ارواح مردگان موجودات زنده هم بوسیله ان  به بسوی تکینه حرکت می کند در واقع همه چیز از تکینه بوجود امده و بسوی تکینه در حرکت است و این همان است که قران می گوید

 

(إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَهمانا ما برای خداوندیم و همانا ما به سوی او(در سیاه چا ل) مراجعت کنندگانیم.سوره بقره ایه 156

 

کل جهان هم در نهایت از طریق حفر ه های سیاه در تکینه بلعیده خواهد شد و دیگر ماده ای باقی نمی ماند و همه مواد جهان به بسوی تکینه خواهد ر فت که دیگر صفات مادی یعنی طول عرض عمق و زمان را نخواهد داشت همان خواهد شد که لحظه مهبانگ در تکینه بوده است می دانیم که تکینه مطلق = بی نهایت یعنی لازمان و لا مکان است در اینجا چند سئوال مطرح می شود

 

1- ایا در این خلا ء لا زمان و لا مکان  تکینگی فقط یک مهبانگ بوجود اورده است  و یک جهان بوجود امده است یا ممکن است بیشمار مهبانگ ها یی در فاصله های بسیار دور بوقوع پیوسته باشد و بی شمار جهان ها بوجود امده باشد در مثل می گویند مشت نمونه خروار است بله حتما  بیشمار مهبانگ شده است  و بی شمار جهان ها وجود داشته اند  پس ایمان داشتن به جهان دیگر امر معقولی است

 

2- و دیگر اینکه این جهانی که ما در ان هستیم چند بار مهبانگ داشته و با بلعیده شدن در سیاه چاله ها و به انتهای خود رسیده و دو باره مهبانگ جدیدی شده و جهان اعاده شده است این هم معقول است بنا بر این ایمان به اخرت و در نتایج اعمال امری کاملا عقلانی است

 

(وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَو به آخرت (هدف نهایی جهان ) ایشان یقین می کنند – سوره بقره ایه 4

 

و این سبب می شود انسان برای اینکه در جهان اینده در شرایط خوبی ( بهشت ) زندگی کند در زندگی امروز دیکتاتور و ادم کش نمی شود و حقوق دیگران را رعایت می کند به این دلیل است که قران دیکتاتور ها را خود خدا (خود مطلق بین ) می داند

 

(أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ- آیا پس دیدی کسی را که گرفت الهش (مطلقش ) را هوسش- سوره الجاثیه ایه 23)

 

و خود شان را بجای تکینه قرار می دهند گویا اینکه اختیار کل هستی بدست انها ست و اعمالشان بر انها در اینده هیچ اثری نخواهد داشت در نتیجه همه دیکتاتور ها برای خود ولایت و حاکمیت مطلقه قائل هستند (مثل خمینی و خامنه ای و هیتلر و استالین و صدام و چنگیز و....... ) و به بیان دیگر همه دیکتاتور ها بیخدا هستند وخود را پروردگار مردم می داند

 

( فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىپس گفت منم پروردگارتان که متعالی است- سوره نازعات 24﴾

 

ودر مثل است که می گوید با خدا باش پاد شاهی کن (در حق و حقوق ) بیخدا باش هر چه خواهی کن (از حق و باطل فرقی نمی کند ) بنا براین ایمان به خدائی تکینه مبداء مردم سالاری و حقوق بشر است در اینجا یاد اوری کنیم که ادیان در ذات خود ندارند عیبی هر عیبی است در رو حانیت ادیان است که ادیان را تحریف کردند و خدای مطلق لا زمان و لا مکان  را در خدای انسان گونه تحریف کردند و او را در اسمان گذاشتند و خود را در زمین نماینده این خدا قرار دادند و ان ظلم هارا بر بشریت کردند که کردند باید با این خدا و با این ادیان تحریف شده بشدت مبارزه کرد وهمچنین با جدا کردن دین از دولت دیگر مجال نداد تا در اینده کس یا کسان دیگری بر مردم ظلم کنند و از دین هم باید ترجمه و تفسیر ی موافق حقوق بشر ارائه داد تا دین نه تنها مزاحم انسان نباشد بلکه در خدمت انسان قرار گیرد همان کاری که ما در ترجمه ای که از قران نمودیم قران را کتب حقوق بشر نام نهادیم

نگاهی به چگونگی ایجاد و گسترش جهان

 

همه چیز در حال گردش است. زمین به گرد خورشید می‌چرخد و ماه به گرد زمین. زمین و همهٔ سیاره‌ها ی منظومه خورشیدی نیز به دور ستاره بزرگ خورشید می‌چرخند. منظومه خورشیدی ما که در یکی از بازوهای کهکشان راه شیری قرار دارد علاوه بر اینکه به دور محور خود می چرخد به گرد هسته مرکزی راه شیری نیز می‌چرخد.

 

(_وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِو خورشید جاری می شود ( دور محور خود و همراه کهکشان ) برای قرارگاهی که برای اوست - آن است تقدیر (خداوند)شرافتمند عا لم - سوره یس ایه 38﴾

 

کهکشان راه شیری در خوشه‌ای به نام گروه محلی قرار دارد. همگی کهکشان‌های گروه محلی نیز به دور مرکز گروه محلی می‌چرخنداز گرد هم آمدن گروه‌ها و خوشه‌های بسیاری همچون گروه محلی، مجموعه بسیار بزرگ تری به نام «ابر خوشه» تشکیل می‌شود. جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم از میلیون‌ها ابر خوشه تشکیل شده‌است. اکنون می‌خواهیم از زمین کوچکمان که در این جهان بزرگ، حتی به اندازه یک نقطه کوچک هم نیست بیرون رویم و به سوی نخستین لحظه‌های تشکیل جهان برویم.

 

بیش از   ۱۳.۷۹۹ میلیارد سال پیش همهٔ ماده ‌ دنیا، یعنی همهٔ آن چیزی که هم اکنون وجود دارد به صورت اصلی‌ترین تکینه تشکیل دهندهٔ ماده وجود داشت که با با جهش بزرگ CPH را به هر سو پخش کرد.

 

این لحظه را - مهبانگ= الصور = نفخه وحده  =(جهش =نفخ ) بزرگ –((Big Bang) می‌گویند. پس از الفجر = انفجار بزرگ همهٔ ‌ CPH های جهان که در تکینه بود به هر سو پخش و گسترده شد که اکنون نیز ادامه دارد. به زبان ساده جهان از زمان مهبانگ تا اکنون در حال کن  فیکون انبساط (=باز شدن) است.

انرژی تاریک بوجود نیامده و از بین هم نمی رود و ازلی  و خود به خود است  یعنی  مخوق نیست   و چون خود به خود است   خودش  خالق  است

اولین مخلوقی راکه  انرژی تاریک -  از عقل و حب    نسبی   شده  ایجاد کرد  نور بود که از    ذره و موج  است   که انرژی تاریک با قانون واحد التوحید  از  ان اجزاء  نور  را خلق کرد    اما  انوار   جرم ندارند  و از توحید  ذریرات دیگری چون  گراویتون - کلئون -  - زد – دبلیو - کوارک -  لیپتون خلق شده  این  ذریرات هیج کدام به تنهائی  جرم ندارند از اینرو   ماده تاریک =  عالم الغیب  رااز این  مواد بدون جرم  خلق کرد  و سپس  ذریره -  بوزن هیگز  را خلق کرد و  با توحید این   ذریرات در کنار بوزن هیگز    بود که انرژی تاریک  جرم  را ایجاد کرد و با ایجاد جرم  بود   که الکترون  و نوترون و پروتون در نتیجه  اتم و  مولکول و  اسید  امینه و پروتئین و سلول را انرژی تاریک = تکینگی خلق کرد

جهان پهناور ما همچون بادکنکی که در حال باد شدن است مدام در حال بزرگ شدن است و هر روز بر پهنای آن افزوده می‌شود.هر کره ای جوی دارد که به ان اسمان گفته می شود از طرف دیگر مجموعه های هزاران منظومه شمسی هم اسمان دارندکه در درون یک کهکشان قرار دارند و نیز کهکشان هم خود اسمان دارد همه اسمانهای که در درون یک کهکشان است طبقه هفتم انها درحال گسترش است همانطور که طبقه هفتم اسمان خود کهکشان ها هم در حال گسترس است در نتیجه اسمان کل جهان در حال وسعت یافتن است

 

(وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَو آسمان را بنا کردیمش به دستی (به قدرتی ) و همانا مائیم البته وسعت دهندگان سوره ذاریات ایه 47

 

. پروفسور «ماکس پلانک» (Max Planck)؛ این مسأله را به‌تفصیل در دو فصل از کتاب «علم به کجا می‌رود؟»، مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. پلانک؛ واضع نظریه‌ی کوانتوم، برنده‌ی نوبل ۱۹۱۸فیزیک و از بزرگترین متفکرین ِ قرن بیستم بود. او در این کتاب، تحلیل علیت را از علم فیزیک آغاز کرده؛ و با عبور از مسیر زیست‌شناسی، به بررسی نقش ِ آن در علوم انسانی و نهایتاً توجیه اراده‌ی آزادِ انسان؛ و پیدایش اندیشه‌های مترقی دینی می‌پردازد

 

 

 

 

                                               تکینگی در سیاه چاله ها

 

بنابر نظریه نسبیت عام سیاه چاله   ناحیه‌ای از فضا است که میدان جاذبه ای  فوق‌العاده بالایی دارد بطوریکه هیچ چیز حتی نور نمی‌تواند از میدان جاذبه ای  آن بگریزد. در سیاه چاله  ناحیه‌ای به نام افق رویداد وجود دارد که هیچ چیزی بعد از عبور از آن نمی‌تواند به بیرون برگردد و یا به عبارت دیگر بلعیده می‌شود. این یکی از اسرار حسیاه چاله ها ست  که دانشمندان روی چگونگی آن به پژوهش می‌پردازند

 

(مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ-– و از فرازشان برزخی (مانعی ) است تا دوران (قیامت) که منبعث می شوند-سوره مومنون ایه 100 )

 

در نتیجه نمی توانند به جهان بر گردند صفت – سیاه- در نام چاله ها به این خاطر است که همه نوری که به داخل آن راه می‌یابد را به دام می‌اندازد دقیقا مانند مفهوم جسم سیاه در ترمودینامیک. یک سیاه چاله برخلاف درون نامرئی‌اش می‌تواند حضور خود را از راه کنش و واکنش با محیط پیرامون نشان دهد. ما از طریق دیدن حلقهٔ تجمعی و یا یک گروه از ستاره‌ها که به دور یک ناحیه تاریک و خالی در حال گردش‌اند می‌توانیم به حضورشان پی‌ببریم.

 

یک حفره سیاه اغلب چیزی تعریف می‌شود که سرعت گریز آن حتی از سرعت نور بیشتر است. سرعت گریز حداقل سرعت ممکن برای یک جسم می‌باشد تا بتواند از میدان گرانشی جسمی دیگر فرار کند. برای درک بهتر موضوع تصور کنید روی سطح یک سیاره ایستاده‌اید و سنگی را مستقیما به بالا پرتاب می‌کنید. فرض کنید که سنگ را با قدرت زیادی پرتاب نکرده باشید سنگ برای مدتی بالا خواهد رفت اما در نهایت به خاطر گرانش سیاره پایین خواهد افتاد. اگر سنگ را به اندازه کافی محکم پرتاب کنید سنگ ممکن است از گرانش سیاره بگریزد در این حالت سنگ برای همیشه به خارج گرانش رفته و ادامه خواهد داد. سرعتی که نیاز است با آن سنگ را پرتاب کنید تا از گرانش سیاره بگریزد سرعت گریزنامیده می‌شود. سرعت گریز برای کره زمین تقریبا برابر ۱۱ کیلومتر بر ثانیه می‌باشد و برای خورشید ۶۶۰ کیلومتر بر ثانیه‌است. بدین ترتیب هر چه جرم افزایش می‌یابد و یا شعاع کاهش می‌یابد و به طور کلی هرچه جسم چگال‌تر باشد سرعت گریز نیز افزایش می‌یابد. می‌توان حدس زد که سرعت گریز برای یک حفره سیاه با جرمی حدود چند میلیون برابر خورشید چقدر است.مطمئنا سرعت گریز حفره های سیاه بیشتر از سرعت نور می‌باشد در نتیجه هیچ چیز نمی‌تواند از آن فرار کند. در نظریه نسبیت عام تمام جرم یک سیاه چاله  در تکینگی متمرکز می‌شود که می‌تواند یک نقطه یا یک حلقه یا یک کره باشد. در اطراف  تکینگی کره فرضی به نام افق رویداد وجود دارد که - نقطه بدون بازگشت- را مشخص می‌کند. مرزی که هرچیزی که از آن عبور کند به ناچار به سمت تکینگی هدایت می‌شود. همچنین محدوده یک  سیاهچاله  تاجایی است که جاذبه جرمی  سیاه چاله  وجود دارد، به عنوان مثال محدوده حفر ه سیاه کهکشان راه شیری از خود کهکشان راه شیری بزرگتر میباشد.

 

براساس نسبیت عام جرم یک حفر سیاه به طور کامل در داخل ناحیه‌ای با حجم صفر فشرده شده‌است. این ادعا بدین معناست که چگالی و گرانش این نقطه (مطلق )بی نهایت است.علاوه بر این خمیدگی فضا-زماندر این نقطه(مطلق ) بی نهایت خواهد بود. این مقادیر بی نهایت باعث می‌شوند که بیشتر معادلات فیزیکی از جمله معادلات نسبیت کارایی خود را در مرکز حفره سیاه از دست بدهند. از اینرو فیزیک دانان این ناحیه بی نهایت چگال با حجم صفر در مرکز حفره سیاه را تکینگی می‌نامند.

 

 

(أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ-آیا و ندیدند آنانکه کافر شدند(به حق وحقوق ) – همانا آسمانها و زمین بودند چسبیده– پس جدا کردیم آندو را(به انبساط جهانی) و قرار دادیم از آب هر چیزی را زنده – آیا پس ایمان نمی آروند (به حقایق )- سورن انبیاء ایه 30﴾

 

(ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ- سپس پرداخت به آسمان و او دودی (گازی ) است پس گفت برای او و برای زمین که بیائید داوطلبانه یا متنفرانه (تحت قانون هستی ) گفتند آندو آمدیم داوطلبانه- سوره فصات ایه 11﴾

 

بر طبق قانون هابل کهکشان‌های دوردست پس از خلقت جهان هم با سرعتی به تناسب دوریشان از ما فاصله می‌گیرند، بنابراین جهان به طور یکنواخت در حال انبساط است. البته بایستی بدانید که کهکشان‌ها خود در حال انبساط و بزرگ شدن نیستند بلکه این فضا- زمان(اثیر ) است که باز می‌شود و کهکشان‌ها را با خود می‌برد. بر پایهٔ این قانون اگر جهان باز باشد، انبساط تا بی نهایت ادامه دارد و اگر بسته باشد انبساط متوقف شده و جهان شروع به انتروپی (انقباض) می‌کند. چون گرانش از سرعت انبساط جهان می‌کاهد ممکن است که روزی پیروز شود و موجب توقف گسترش جهان و در نتیجه فروریختن جهان در خود شود. برای درک بهتر آن نمونه‌ای می‌آوریم: سرعت گریز از زمین ۴/۱۱ کیلومتر بر ثانیه‌است. حال اگر موشکی با سرعت کمتر بخواهد از جو زمین خارج شود گرانش زمین این اجازه را به او نمی‌دهد و موشک به سوی زمین باز می‌گردد. پس اگر سرعت نسبی دو کهکشان از سرعت گریزشان کمتر باشد روزی انبساط پایان یافته و جهان آغاز به انقباض می‌کند و اگرسرعت گریزشان بیشتر باشد انبساط جهان ادامه خواهد داشت. برای رسیدن به پاسخی قطعی درباره انبساط جهان ما، در آغاز بایستی به چگونگی پیدایش آن پی برد. هم اکنون گروهی از دانشمندان فیزیک در حال بررسی زمان صفر مهبانگ هستند.

 

                                                     جهان در تکرار

 

جهان پیش از جهش بزرگ نیز وجود داشته است و بعد از حل شدن در حفر ه های سیاه دو باره بوجود امده است طبق این نظریه، با پایان کار حفر های سیاه (و مصرف همه ی مواد جهان)، تنها چیزی که باقی می ماند، انرژی تاریک = تکینگی خواهد بود؛ انرژی که منجر به مهبانگ یا کن فیکون بزرگ بعدی و آغاز مرحله ای دیگر خواهد شد. این دوره جهان ما ، بخشی از یک رشته رویداد پیاپی است که در گذشته دورِ دوره ی پیشین، به گونه ای همان مهبانگ بوده است که جهان ما از آن ایجاد شده است .امامادامی که جهان درهمین ترتیب در حال گسترش است جهان به حال خود باقی می ماند ،پس اگر فیلم آفرینش را به عقب برگردانیم،بطور حتم ، همه جهان را در گذشته در یک نقطه، متمرکز خواهیم یافت، دانشمندان این نقطه را -لحظه نخستین یا - سوپ جهانی-نامگذاری کرده اند.دانشمندان گفته اند که -حجم این نقطه مساوی با صفر و جرم آن بی نهایت بوده است- .و این به عبارت دیگر یعنی اینکه جهان از معنای بزرگ بوجود آمده است ،زیرا مفهوم - نقطه ای که حجم آن صفر است- غیر از این نمی تواند باشد. ولکن این چه نیرویی بوده که صدها ملیارد کهکشان را با سرعتی دیوانه وار پرتاب کرده . و آنها را از همدیگر دور ساخته - و در نتیجه این دور شدنِ سریع، جهان گسترش پیدا کرده است؟این نیرو نمی تواند نیروی جاذبه یا نیروی دفع مغناطیسی بین قطبهای همسان باشد. زیرا نیروی جاذبه، نیرویی است که اجرام فضائی را به طرف مرکز جذب می کند -نه اینکه آنهارا به طرف خارج دفع کند،نیروی دفع مغناطیسی هم خیلی ضعیف تر از آن است که بتواند از عهده ی چنین کاری بر آید.از طرفی بخاطروجودتعادل الکتریکی در جهان ،چنین نیرویی در اجرام فضائی تقریباً وجود ندارد،پس ناچار جهش هولناکی در آغاز پیدایش جهان ،منجر به چنین گسترشی شده است.دانشمندان این جهش رامهبانگ-- کن فیکون -صدای بزرگ یا- Big Bang نامیدند ،که پس از اجرای برخی اصلاحات ،تعریف فعلی این نظریه بطور خلاصه چنین است: ((تکینه  که خالق مجموعه ماده است ،  جهش هولناک را بوجود می اورد  ،در لحظات اولیه ی جهش، درجه ی حرارت آن، به چندین تریلیون درجه می رسد،بطوری که در چنین شرایطی اجزای اتم هابوجودمی آیند، از این اجزاء ،اتمها بوجود می آیند،و از این اتمها غبار جهانی تشکیل می شود؛ که بعدها کهکشانها از آن پدیدمی آیند.)

بن بست طرفداران أزلیت و ابدیت جهان

 

اهمیت نظریه ی -مهبانگ –نفخه وحده - جهش بزرگ- نفخ تنها به بُعد علمی و فلکی آن منحصر نمی شود،این نظریه سلاح یا بهانه بزرگی که فلاسفه،متفکرین ودانشمندان بیخدا بدان استناد می کردند،از دستشان بیرون کشید و آنها را خلع سلاح نمود،زیرا که به افسانه ی -ازلیت ماده و ازلیت جهان-پایان داد.بسیاری ازدانشمندان و فلاسفه ی بیخدا از این نظریه اظهار ناخرسندی کردند،برای مثال یکی از فلاسفه بیخدا بنام

 

آنتونی فلوف- می گوید:(می گویند اعتراف از لحاظ روانی برای انسان مفید است.لذا من اعتراف می کنم:الگوی جهش بزرگ واقعاً بیخدایان را در تنگنای بزرگی قرار داد،زیرا علم، عقیده ای را ثابت کرد که کتب دینی از آن دفاع کرده اند…اعتقاد به اینکه جهان آغازی دارد.)دونیس سکایما- یکی ازدانشمندان طرفدار پروپاقرص نظریه ی –ازلی بودن دنیا - می گوید:( من از نظریه - جهان پایدار- بخاطر درستی اش دفاع نکرده ام،بلکه میل داشتم که درست باشد،ولی پس ازجمع شدن دلایل ،معلوم شد که بازی تمام شده است،و باید نظریه- جهان پایدار- را کنار بگذاریم.)
با وجود اینکه ماده؛ حادث و غیر ازلی است،و جهان آغازی دارد که حاکی از آفرینش آن بوسیله آفریننده ای است،ولی طبیعت – مهبانگ – کون فیکون -جهش بزرگ - نفخ - دلیل دیگری را به دلایل قبلی اضافه کرد،و آن اینکه این جهان با هوشمندی دقیق و برنامه ای حساب شده؛ 
(توحیدی ) آفریده شده است،زیرا که هر جهشی باعث تخریب ،نابودی،پراکندگی و پخش وپلا شدن مواد می شود ،ولی هنگامی که می بینیم جهشی با چنین شدت و عظمت، منجر به تشکیل ومیلاد جهانی بسیار منظم(بعثت ) دارای رهبری(امامت ) و کمال جوئی(عدالت ) و دارای هدف مطلوب( معاد ) می شود،نتیجه می گیریم که در ورای آن هستی هوشمند عالم ،قادر ،مدیر،مدبر،بی نهایت و مافوق طبیعت وجود داشته است-

 

فِرِد هویل- دانشمند مشهور بریتانیایی به این مطلب اشاره می کند و می گوید:- نظریه ی مهبانگ - جهش بزرگ-می گوید (که جهان در نتیجه ی یک جهش بزرگ بوجود آمده است،و ما می دانیم که هر جهشی،ماده را پراکنده و آنرا پخش و پلا می کند،ولی این جهش بشکل اسرار آمیزی؛ بر عکس عمل کرده است،یعنی ماده را برای تشکیل کهکشانها؛ جمع آوری کرده است) سرعت گسترش جهان

 

یکی ازمهمترین اسرار مهباگ - جهش بزرگ،سرعت فوق العاده ی گسترش جهانی است که پس از این جهش پدید آمد.

 

پل دیویس -دانشمند معروف بریطانیایی در این زمینه می گوید:(محاسبات نشان داده است که سرعت گسترش جهان بسیار پیچیده ای پیش می رود،اگر جهان اندکی کمتر از سرعت کنونی گسترش پیدا می کرد،بخاطر نیروی جاذبه دچار فرو پاشی داخلی می شد،و اگر این سرعت اندکی از سرعت کنونی بیشتر بود،شیرازه ی جهان از هم گسیخته می شد و متلاشی می گشت،و اگر سرعت جهش از سرعت کنونی اش به اندازه ی یک ملیارد ملیاردم تفاوت داشت ،همین برای ایجاد خلل در تعادلِ لازم کافی بود؛بنابراین جهش بزرگ یک جهش عادی نبوده ،بلکه از تمام جهات یک عملیات کاملاً حساب شده و بسیار هدفمند بوده است. )
از این همه شواهد و دانسته های علمی چه نتیجه ای می گیریم؟

 

پُل دیویس- نتیجه حتمی این دلایل جدل ناپذیر را چنین شرح می دهد:(بسیار سخت است انکار کنیم که نیرویی هوشمند،بر اساس محاسبات بسیار دقیق و حساس ،این جهان را بوجود آورده است . تغییرات عددی بسیار حساس و دقیق که در معادلات اساسی جهان وجود دارد،دلیلی بسیار قوی بر طراحی چار چوب این جهان است.) نتیجه قطعی که دانشمند ستاره شناس آمریکایی

 

(جورج کرنشتاین) در کتاب خود تحت عنوان:جهان همبسته (Symbiotic Universe) به آن می رسد این است:( هر اندازه که دلایل دقیقتر می شود،همواره با همان حقیقت مواجه می شویم،و آن اینست که:نیرویی هوشمندِ مافوق ماده ؛ در پیدایش جهان دست داشته است.)

 


﴿
قَالَت رُ سُلُهُم أَفِی الله شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضِ- گفتند رسولانشان ایا در خداوند شک است که هویت دهنده اسمانها و زمین است ؟ - سوره ابراهیم ایه 10)

 

﴿سَنُرِیهِم آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُّ- بزودی بینش می دهیم نشانه هایمان را در آفاق(جهان)و درخودشان تا برای ایشان تبیین شود که همان او(خداوند )حق است-سوره فصلت ایه 53

 

انچه که جهان را بوجود می اورد تکینگی است و تکینگی یعنی =یگانه هستی مطلق فعال هوشمند حق =انرژی تاریک است بنا براین انرژی تاریک همان خداوند جهان است

 

پایان جهان و تکرار ان
تا بحال آخرین نظریه ی پذیرفته شده در محافل علمی امروز، پیرامون تولد جهان را ،بیان نمودیم-این نظریه(مهبانگ (
Big Bang که علم آنرا کشف نموده، بر یک حقیقت علمی استوار است که می گوید- جهان ،پیوسته و با شتاب بسیاری در حال گسترش است. گفتیم که دانشمندان می گویند:مبداء جهان در گذشته در نقطه ای با حجم صفر متمرکز بوده است، این نقطه منفوخ شده ،و ماده در تمام فضاء پراکنده شده است،و از آن تاریخ جهان بوجود امده و تا بحال جهان در حال گسترش است.همینطور به اهمیت فلسفی این نظریه اشاره کردیم و گفتیم که این نظریه به افسانه ی ازلی بودن ماده و جهان پایان داد،و ثابت کرد که جهان در یک لحظه آفریده شده است. پس مادام آفرینشی در کار است ،پس حتماً آفریننده ایهم وجود دارد،زیرا این مهبانگ هولناک مانند جهش های دیگر نبوده است،چرا که هر جهشی منجر به ،پراکندگی و ویرانی می شود،در حالی که این جهش سبب تشکیل جهانی بسیار دقیق با قوانین ثابت شده است

 

1-توحید – هر پدیده مجموعه ای از اجزاء است که اجزایش به توحید رسیده اند و پدیده هستی یافته است

 

2- بعثت -هر پدیده دارای نظامی خود جوش است که اجزای پدیده را مرتب کرده است بدون این نظام درونی و خود جوش پدیده نمی تواند هستی داشته باشد

 

3-امامت – هر پدیده در درون خود رهبری دارد که ان با مشارکت جمعی اجزای پدیده است و پدیده خود – خود را هدایت می کند بدون این رهبری پدیده نمی تواند هستی داشته باشد

 

4-عدالت – هر پدیده در درون خود مسیری دارد که پدیده با حرکت در ان راه -خود را به کمال می رساند بدون ان تعادل پدیده از حرکت تکاملی باز می ماند و دچار تناقض و مرگ می شود

 

5- معاد – هر پدیده در درون خود برای خود هدفی دارد و ان رسیدن به کمال مطلوب هستی مطلق است که از ان بوجود امده است معاد نشان می دهد که پدیده بعد از بوجود امدن هر گز نا بود نمی شود حتی پس از مرگ هم دوباره بوسیله تکینگی - مهبانک جدیدی بوجود می اید یعنی اخرت و تکرار هستی حق است

 

وکل جهان بعنوان یک پدیده از این قوانین بوجود امده است و تکینگی که خالق جهان است خود همین قوانین را در ذات خود در درجه مطلقیت دارد چون

 

ذات نا یافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش

 

بنا بر این تکینگی دارای پنج قانون در درجه مطلقه در خوداست - و جهان رابا این قوانین بوجود اورده و قانون ذات خود را هم در دردرجه نسبیت در درون مخلوقات خود قرار داده است جهان آیه یعنی نشانه اوست دقیقا بیان قرانی است که همه چیز ها نشانه خداوند است و در سوره ذاریات می فرماید

 

(وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَو در زمین است آیاتی برای یقین کنندگان – ایه 20﴾

 

(وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَو در خودهایتان – آیا پس بینا نمی شوید – ایه 21﴾

 

احتمالات

 


سؤال اینست که آیا جهان همچنان به گسترش خود ادامه خواهد داد؟آیا نیروی جاذبه بر نیروی گسترش جهانی غلبه خواهد کرد،یا عکس این مطلب درست است؟در اینجا دواحتمال وجود دارد:

 

احتمال اول
یک احتمال این است که سرعت گسترش جهان بر اثر نیروی جاذبه درون کهکشانی کند شود و سپس متوقف گردد،و پس از آن به عقب بر گردد(سیر انقباضی – انتروپی )،به عبارت دیگر تمام اجرام فضائی و فلکی موجود در جهان به طرف مرکز کشانده شوند،و براثر نیروی جاذبه، جهان منقبض و چروکیده گردد،تا آنجا که تمامی جهان در یک نقطه ی بسیار کوچک به حجم صفر متمرکز شود،واین بدان معناست که جهان به حالت نخستین بر می گردد،ولی خیلی قبل از اینکه جهان به چنین مرحله ای برسد،می میرد و مادیت خود را از دست می دهد .

 

احتمال دوم

 

احتمال دوم اینستکه نیروی جاذبه درون کهکشانی  نمی تواند بر نیروی کشش انرژی تاریک که پیرامون جهان را احاطه کرده غلبه کند،و جهان تا ابد به گسترش خود ادامه خواهد داد. آیا این بدان معناست که سرنوشت این جهانِ پیوسته در حال گسترش    است تا ،پاره پاره یعنی بیگ گسست   شود ؟

 

در هر دو صورت جهان خواهد مرد اسباب مرگ گوناگون است  اما مرگ یکسان است!
حتی در حالت دوم هم جهان نمی تواند از مرگ -که سرنوشت حتمی هر مخلوقی است- جان سالم بدر ببَرَد،زیرا این جهانِ در حال گسترش ،پس از اینکه بر اثر واکنش های رادیواکتیو،که در همه ی سیارات روی می دهد ،سوخت خود را از دست داده ،بدون تردید خواهد مرد .و در این حالت جهان تبدیل به گورستان بزرگ و مخوفی خواهد شد که آثاری از حیات در آن یافت نمی شود.

 

عامل تعیین کننده ی غلبه ی نیروی جاذبه یا نیروی کشش انرژی تاریک چیست؟

 


جواب این سؤال این است که:اگر سرعت کشش انرژی تاریک به اندازه ای باشد،که کهکشانها بتوانند از نیروی جاذبه بگریزند،در آنصورت گسترش جهانی بدون وقفه ادامه خواهد یافت. این الگوی (جهان باز) نام دارد.

 

اما اگر سرعت کشش انرژی تاریک کمتر از سرعت گریز کمتر باشد، در آنصورت گسترش آن پس از مدتی متوقف خواهد شد،و جهان شروع به سیرانتروپی وعقب نشینی به سوی مرکزخودخواهدکرد. این الگوی (جهان بسته ) نام دارد.

 

سرعت گریز چیست؟
سرعت گریز حد اقل سرعتی است که برای گریز از نیروی جاذبه ی هر مکانی لازم است.مثلا ً سرعت گریز برای کره ی زمین ما برابر با 
۱۱/۲۳ کیلو متر/ثانیه است.یعنی اگر موشکی با این سرعت شلیک گردد،می تواند بر نیروی جاذبه ی زمین غلبه کند ،و به فضا صعود کند .اما اگر سرعت موشک از این مقدار کمتر باشد ، مسافت معینی را طی می کند،سپس متوقف می شود ،و بعد از آن به خاطر غلبه ی نیروی جاذبه سقوط می کند و بسوی زمین بر می گردد.هر ستاره و سیاره ویا قمر مصنوعی سرعت گریز خاص به خود دارد.
آیا سرعت کشش انرژی تاریک به سرعت گریز می رسد؟آیا از نیروی جاذبه جهانی کمتر است یا بیشتر؟ این موضوع به فشار  کنونی جهان بستگی دارد؛اگر این فشار به حد( فشار  بحرانی یا حساس) برسد ،در آنصورت نیروی جاذبه ی موجود در جهان، برای جلوگیری از گسترش جهان در آینده کافی است،اما اگر از این مقدار کمتر باشد،جهان همچنان به گسترش خود ادامه خواهد داد

در الگوی -جهان بسته- چه اتفاقی می افتد؟


دراین الگو سرعت کشش انرژی تاریک بتدریج رو به کاهش می نهد ،تا اینکه به صفر می رسدو گسترش بطور کلی متوقف می گردد،سپس با گذشت زمان جهان با شتابِ رو به افزایشی به طرف مرکز خود سیر می کند.در آغازتغییر ملموسی به چشم نمی خورد،و ملیاردها سال همه چیز عادی بنظر می آید، ولی به محض اینکه حجم جهان به 
۱۰۰/۱ حجم کنونی اش برسد،  دمای فضا –که الآن تقریبا صفر مطلق است- به درجه ی حرارت زمین در روز می رسد.آنگاه پس از ملیونها سال، درخشندگی فضا به حد غیر قابل تحملی رسیده، و حرارت فضا به ملیونها درجه بالغ می گردد.البته قبل از رسیدن به چنین مرحله ای تمامی موجودات زنده از بین رفته و نابود شده اند.سپس ستارگان در یک سوپ جهانی متشکل از اجزای اتمها و تشعشعات رادیو اکتیو ذوب می شوند،این سوپ کیهانی درجه حرارتش به ملیاردها درجه ی سانتیگراد می رسد.آنگاه جهان رفته رفته کوچک می گردد تا آنجا که حجم آن باندازه ی یک نقطه ی کوچک نزدیک به صفر می رسد،و سر انجام به – سیاه چاله - تبدیل می شود.بدین ترتیب جهان به حالت تکینگی (singularity)می رسد و رابطه اش با زمان و مکان قطع می گردد ،ودیگر قوانین فیزیکی در آن صدق نمی کند.

 

 

بعضی از دانشمندان الگوی سومی را بنام - الگوی بسامدی یا تناوبی- پیشنهاد کردند، که به اثبات خدائی انرژی تاریک منجر می شود

 

جهان از روز ازل با جهش بزرگی= مهبانگ -Big Bang-گسترش یافته است ،سپس دچار انقباض و چروکیدگی می گردد،ولی دوباره با انفجار بزرگ دیگری گسترش می یابد و این عملیات متناوباً ادامه پیدا می کند. با این حساب جهان متولد می شود . می میرد یعنی آغازمی شود و پایان می یابد .برخی دانشمندان بی خدا که از ایده ی –آفرینش- و – رستاخیز- خوششان نمی آید. چون این سبب برسمیت  شناختن انرژی تاریک=  تکینگی = می شود که دو باره اراده کند و جهان را از مهبانگ دیگری بوجو اورد و این خود اعتراف به وجود خدا است و بدرستیکه جهان بر همین منوال در افرینش و زندگی و مرگ است و حیات دو باره که که اصل مهم ادیان است با تناوب افرینش اثبات می شود بنابر این چه در الگوی جهان باز وچه در الگوی جهان بسته،مرگ سرنوشت حتمی این جهان است و بوسیله تکینگی دو باره زنده خواهد شد چرا که تکینه   = خدا است .

 

از اما جعفر صادق پرسیدن چند بار جهان زنده و مرده است فرمود بی نهایت زنده ومرده و زنده شده است و بی نهایت خواهد شد و به قران استناد کرد فرمود در سوره الرحمن

 

(کل یوما هو فی شان -هر دوره ای او ( الله ) در کار است-سوره الرحمان ایه 29 )

 


  حالا به زمین و خورشید و منظومه ی شمسی که تا این حد طولانی نیست می پردازیم ،زیرا که سوخت موجود در خورشید خیلی کمتر از کلّ جهان است .

 

در مورد زمین قران می فرماید
﴿
کُلُّ مَن عَلَیهَا فَانٍ،وَ یَبقَی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلَالِ وَالإِکرَامِ﴾یعنی:هر آنکه بر روی زمین است محو شونده است ،و باقی می ماند ذات پروردگارت= تکینگی = که دارای شکوه و بزرگواری است.)

 

                                                    انرژی تاریک

                                     

1= تنها حدود 4 درصد جهان از ماده، روشن  که ما می‌شناسیم تشکیل شده‌است، یعنی ماده معمولی که ما می‌شناسیم و در آزمایشگاه وجود دارد، تنها 4 درصد همهٔ جهان را می‌سازد.

 

2= 23درصد جهان را ماده تاریک  تشکیل داده که دانشمندان داده‌های خیلی کمی درباره اش دارند

 

3= و 73 درصد مانده را انرژی تاریک شگفت انگیز تشکیل می‌دهد که تقریبا تنها چیزی که در موردش می‌دانیم، این است که هستی دارد ایا دنیای ما که فقط 4 در صد از جهان را تشکیل می دهد و ایا می تواند (خود بخود =ازلی  )باشد هر گز  نمی شود چون نسبی است

 

ایا 23 درصدی که از ماده تاریک جهان را تشکیل داده است ایا ماده تاریک می تواند (خود بخود = ازلی  ) باشد هر گزنمی شود چون نسبی است

 

و یا ایا 73 در صدی که از جهان را انرژی تاریک تشکیل داده می تواند (خود بخود= ازلی  ) در حالی که در 27 در صد جهان ما انرپزی تاریک دیده نمی شود  ندارد

 

جواب واضح است قبل از اینکه جهان ما با مهبانگ بوجود اید همه خلاء  بی انتهاء را انرژی تاریک پر کرده بود و اکنون هم جهان مارا انرژی تاریک احاطه کرده است حتی در درون جهان ما هم حضور دارد اما چشم انسان ان را نمی بیند

اولا انرژی تاریک در حقیقت نور مطلق است اما چشم انسان فقط می تواند نور نسبی را ببیند حتی در نور نسبی هم فقط نوری را می بیند که مناسب چشم باشد اگر نور نسبی هم شدید باشد چشم انسان در مقابل ان کور می شود ونور شدید را هم تاریک می بیند شما اگر چند ساعتی به نور شدید جوشکاری کردن نگاه کنید چشم شما حتی نور معمولی را هم نخواهد دید و کاملا کور می شود بنا براین انرژی تاریک در واقع چون نور مطلق است انسان ان را نمی بیند و به نظر انسان تاریک دیده می شود و اگر نور نسبی نبود اکنون ما ان را هم نمی توانستم بینیم و تاریک بودن ان را هم درک کنیم بنا براین هر جا- نور نسبی وجود داشته باشد و بر ماده بتابد ما ماده را می بینیم به محض اینکه نور نسبی قطع شود ما نه تنها ماده را نمی بینیم بلکه بلکه فضاء را هم تاریکی احاطه می کند این تاریکی هما ن انرژی تاریک است بنا براین انرژی تاریک درون ماده را هم پر کرده است و هیچ فضائی خالی از ان نیست مثلا در در شب شما یک شمع روشن کنید تا انجائی که نور نسبی شمع می رسد شما ان را روشن می بینی از انجا که نور شمع نمی رسد تاریک است به محض خاموش شدن شمع کل محیط تاریک می شودو این تاریکی با روشن شدن شمع انجا را ترک نکرده بود در انجا بود و ما با دیدن نور شمع تاریکی را در انجا نمی دیدیم جهان ما هم تا انجائی که نور خورشید ها ان را روشن می کند دیده می شود از انجا که نور خور شیدها نمی رسد ما تاریک می بینیم در نتیجه تاریکی که خود نور مطلق است همه فضای بی نهایت را پر کرده است و او همان تکینگی است که خدا می باشد و مطلق و بی نهایت است

 

 

 

 

 

سوره نور ایه 35

 

للَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿35﴾

 

 

 

خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور او مانند بنیانی (سامانه ای) است که در اوست روشنائی دهند(توحید) –روشنائی دهند در شیشه است(بعثت) – شیشه گویا اینکه او سیاره درخشانی است(امامت) – که سوخته می شود از درخت مبارک زیتونی (عدالت)که نیست شرقی ونیست غربی (معاد)– نزدیک می شود که روغنش شعاع افکند و اگر که مس نکرد اورا آتشی(وحی والهام)- نوری است بر نوری(معرفت)– هدایت می کند خداوند برای نورش کسی را که می خواهد - و می زند خداوندمثلهارا برای مردم و خداوند به هر چیزی عالم است

 

 

                                           

                        النور                 -  و      - الزجاجه

                  25-25-11-16-13=90 > 16 >25-25-405-25-5-19 =108

با سامانه تصفیفی این اعداد  90     16   108  قابل تقسیم بر کد 7 قران است و می شود  3058670

 

 


- اگر مهبانگ در زمان صفر رخ داده است ؛ در این حالت ماده را می توانید حادث بنامید. از نظر علمی  ماده پس از پیدایش خود بخود از بین نمی رود مگر اینکه تکینگی که بوجود اورنده ماده است ان را از بین ببرد بنابراین ماده انبساط و انقباض پیدا می کند و برای اینکه انبساط و انقباض پیدا کند احتیاج به نیروی است که ماده را انقباض و انبساط بدهد و این نیرو حتما دارای عقل و حب مطلق  باید بوده باشد تا ماده را در جهت تکامل انبساط بدهد و یا در جهت تناقض. انقباض بدهد و در اینجا است که جهان در ادامه خود یا در از بین رفتن خود نیازمند به انرژی تاریک=    تکینگی است

سوره بقره ایه 245)

 

(وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 

و خداوند انقباض می دهد و انبساط می دهد ( همه چیز را ) و به سوی او مراجعت کرده می شوید.

 

 

زمان برای تکینگی= صفر است اما بمحض اینکه مهبانگ را بوجود اورد جهان   بعنوان ایه او بوجود می امد  و چون این موجود نسبی است بالذات مجموعه ای از اجزاء است و حداقل مجموعه بودن داشتن دو جزء است ازاین دو جزء یکی ذره و موج است که در نور می باشد و در موجودات زنده  مذکر و یکی مونث است یا عده ای مذکر و عده ای مونث و از ارتباط انها زایندگی بوجود می اید که رو به تکثر می گذارد

 

(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ-


 
فعال(مطلق ) است آنکه خلق کرد جفت ها را همه اش - از آنچه که می رویاند زمین و از خودهایشان و از آنچه که علم ندارند (درهمه پدیدها زوجیت وجود دارد مثل منفی و مثبت در برق  ) سوره یس ایه36﴾

 

 

اصل بقاء ماده وانرژي در جهان

 

ماده انرژي در جهان  نسبی به خودي خود به‌وجود نمي‌آيند و به‌خودي خود از بين نمي‌روند بلكه به كمك تکینگي   از صفر به‌وجود آمده و از بين مي‌روند، بنابراین تکینگی (حفره سیاه ) می تواند مجموع كل ماده و انرژي موجود در جهان را ببلعد ومادیت ان را از بین ببرد تا وقتی که این کار را نکرده ماده و انرژی بقا ء دارد 
امام جعفر صادق راجع به بعضي از مسائل فيزيكي چيزهائي گفته كه از لحاظ تئوري كوچكترين تفاوت با نظريه بوجود آمدن جهان در اين عصر ندارد ويك دانشمند فيزيكي اين دوره وقتي تئوري جعفر صادق را در مورد ايجاد دنيا ميخواند تصديق ميكند كه نظريه ايست مطابق با تئوري فيزيكي ايجاد دنيا در اين عصر و اين مزيت را دارد . با اين كه در دوازده قرن قبل از اين ابراز شده هنوز با تئوري جديد فيزيكي راجع به پيدايش دنيا مطابقه ميكند. امام جعفر صادق راجع به دنيا چنين گفته است: جهان از نور  بوجود آمد و نور داراي دو قطب متفاوت است و سبب پيدايش ذره و موج گرديد و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پيدا كرد و تنوع ماده ناشي از كمي يا زيادي ذرات آنها ميباشد. اين تئوري با تئوري اتمي امروزي راجع بوجود آمدن جهان هيچ تفاوت ندارد و دو قطب متفاوت دو شارژ مثبت و منفي درون اتم است و آن دو شارژ سبب تكوين اتم گرديده و اتم هم ماده را بوجود آورده و تفاوتي كه بين مواد(يعني عناصر )ديده ميشود ناشي از كمي يا زيادي چيزهائي است كه درون اتم عناصر موجود ميباشد.ولي جعفر صادق نظريه خود را صريح و بدون قيد و شرط بيان كرده و در تئوري او (اگر )و (اما )وجود ندارد و صراحت نظريه اش ثابت ميكند كه ميدانسته اشتباه نمي نمايد و نميخواسته راه باز گشت را براي خود حفظ كند. شيعيان ميگويند تمام چيز هائي كه امام جعفر صادق در مورد بوجود آمدن جهان و نجوم و فيزيك و عناصر و شيمي و رياضيات و چيزهاي ديگر گفت از علم لدني او بوده است و همین اما قانون هستی به عنوان اصول دین بیان کرد و فرمود که اصول دین 5 تا است و عبارتند از توحید – بعثت – امامت – عدالت و معاد ایا این دلیل بر حق بودن دین خداوند نیست که قانون هستی را بوسیله پیامبرانش به بشر ابلاغ کرده است (مجمع مطالعات اسلامي در استراسبورك بزرگان اسلام را فقط از لحاظ تاريخي مورد تحقيق قرار ميدهد.) يك مورخ او را يك دانشمند بر جسته ميبيند و ميفهمد كه نيروي تفكر علمي او خيلي قوي تر از معاصرين بوده و آنچه در علوم مختلف گفته و كشف كرده از آن نيروي تفكر علمي سر چشمه ميگرفته است

 

در اینجا به بقاء روح و زندگی در جهان دیگر می پردازیم


اگر بخواهیم به قدرت های واقعی افراد که خارج از طبیعت می باشند پی ببریم , بهتر است سه حالت از افراد بشر را در زمان های مختلف در نظر بگیریم یکی فرد بیدار و در حال فعالیت , دیگری شخص خواب و سومی جسد سالم یک نفر مرده , و از نظر ظاهر می بینیم که هیچ فرقی بین جسم مادی آنها نیست , ولی در واقع اختلاف بسیاری در حالات باطنی آنها وجود دارد . برای چگونگی زندگی فرد بیدار . شرح زیادی نخواهیم داد , زیرا که همه به آن آگاهند . اما در مورد فرد بخواب رفته , با وجودی که تمام اعضاء بدن او به خوبی کار می کنند , ولی از آنچه که در اطراف وی روی می دهند , بی خبر است و هیچ توجهی به رویدادهای محیط خود ندارد و از کلیه فعالیت و حرکت جسم مادی نیز محروم می باشد . ولی چنانچه او را حرکت دهیم و یا از خواب بیدارش کنیم فورا به حالت فرد بیدار در می آید و محیط و اطراف خود را درک می کند. و لیکن در مورد فرد مرده , اولا تمام اعضاء داخلی و خارجی بدن او هیچ فعالیتی ندارد و از کار افتاده اند و ثانیا در صورتی که بدن وی را حرکت دهیم یا تحریکش کنیم , هرگز به صورت شخص بیدار یا خواب بصورت فعال(زنده) در نخواهد آمد.فردی که در حال بیداری است , نسبت به محیط زندگی و رفتار و کردار خود , از طریق عقل و ادراک احاطه دارد , زیرا این شخص از نیروی جسم مادی و روح و عقل برخوردار است و با آگاهی و هشیاری کامل , اعمال و رفتار خود را اداره می کند و کسی که بخواب رفته , از نیروی جسمانی برخوردار است , ولی روح وی برای مدتی از جسم مادی فاصله گرفته , اما رابطه روح و جسم وی هنوز قطع نشده اند . جسم مرده , تمام قدرت های حیاتی خود را بطور کلی از دست داده است و دیگر هرگز و با هیچ تحریکی تغییر پیدا نخواهد کرد, زیرا روح که مایه حیات سلولی است , این توده سلول به هم چسبیده را برای همیشه ترک نموده و رشته های حیات بطور کلی از جسم مادی جدا شده اند.از مطالب فوق به این نتیجه می رسیم که هر موجودی منجمله بشر با وجود روح زنده است و در اصل روح قوام دهنده هستی افراد می باشد . روح افراد بشر پس از خروج از جسم مادی (مرگ) ارتباط خود را بطور کلی از ماده قطع می کند و 
با حرکت  از راه دروازهای حفره ها سیاه به تکینگی انتقال می یابد نا گفته نماند  - روح – نیروی میدان الکترو مغناطیسی   مغز  انسان است و چون انرژی  است  از بین نمی رود و بقاء دارد

 

(إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ-


 
همانا ما برای خداوندیم و همانا ما به سوی او(در قیامت = بیگ کرونگ ) مراجعت کنندگانیم.سوره بقره ایه 156

 

 

خلاصه این تحقیق اینکه  جهان را = انرژی تاریک  =  تکینگی= (یگانه هستی مطلق فعال عاقل  و محب) بوجود اورده است وهم او می تواند جهان را فانی کند و دوباره ایجاد کند نام ان انرژی تاریک = خود بخود  = خدا است